1- چند روز پیش نامه ای از سوی مجمع عدالتخواه دانشگاه تهران به رهبر انقلاب منتشر شد که در آن از رهبری خواسته شده بود در آستانه پیروزی انقلاب به دانشگاه تهران بیایند و.. ، نامه را ندیده بودم و از دوستی در همین حد شنیدم. چه کار جالبی!

تایید همانا و با خبر شدن از حواشی های انتشار این نامه همانا!

ملزم شدم که نامه را بخوانم و بعد نظر دهم. بهتر بود دوستان ما در دانشگاه تهران با دقت بیشتری دست به نگارش می زدند و البته در بازخوانی مبانی خود اهتمام بورزند! پس از حواشی های ایجاد شده و سوء استفاده رسانه های بیگانه دوستان آرمان تهران تلاش کردند مرزبندی کنند و خلاصه به هر ضربی متوسل شدند تا بگویند غلط کردیم!



2- پس از آب ریخته شده و حواشی های چند روزه و برچسب زنی ها و تکفیرهای اخیر دوستان در مجمع عدالتخواه شیراز نامه ای منتشر کرده و از حرکت دوستان آرمان تهران حمایت کرده و حضرت آقا را به شیراز دعوت کرده اند.





اما در تحلیل کار این دو تشکل چند نکته قابل ذکر است.



یکم:

ادبیات و رفتار ما در تشکل بسیار حائز اهمیت است. اگر دوستان آرمان تهران در نگارش نامه به ادبیات دقت کرده بودند این نامه در معرض سواستفاده دشمن قرار نمی گرفت. علاوه بر ادبیات فقر مبنایی هم چنین مشکلاتی را به بار می آورد، به قول استاد بزرگوار خانم فاضل

برای قیام لله روشها بستگی دارد به:

ظرفیت سازی امت
ظرفیت سنجی امام
موضع سنجی طاغوت

باید اینها رصد شود تا هر روشی که در پیش گرفته میشود ، نهایتا موجب انسجام بیشتر درونی جبهه حق و مرزگذاری با باطل شود.



دوم:

سوال از رهبری مانعی ندارد، و فی نفسه این کار ایرادی ندارد. رهبری بارها در دانشگاه ها حاضر شده بودند و ایراد سخنرانی کردند.

هر سال به دعوت معظم له دانشجویان به طرح سوال نزد ایشان می پردازند و دانشجویان در طرح سوال و بحث نزد ایشان کاملا آزاد هستند.

بنابراین جای تعجب است که چرا دوستان آرمان تهران از سوی جریان حزب الله تکفیر شدند!



سوم:

اولویت در کارها اهمیت دارد. شکی نیست که در بحران اقتصادی قرار داریم و بیشترین هزینه این بحران به رهبری تحمیل می شود. دانشجوی متعهد انقلابی بایست در شناسایی مسائل و اولویت بندی ها هوشیار باشد.

اینکه چنین نامه ای تحمیل هزینه به رهبری است یا خیر به نظر نگارنده به بازخوردهای جریان انقلابی بستگی داشت!
اولین ضربه را جریان حزب الله وارد کرد!!
تکفیر کردن این نامه و امثالهم هزینه های بیشتری برای رهبری ایجاد می کند. چرا پس از انتشار نامه آن را تفسیر به آزادی بیان نکردیم؟
ما می توانستیم این مسئله ای که در ظاهر خط های قرمز برخی را رد کرده به فرصت تبدیل کنیم!



چهارم:

پس از ایجاد حواشی ها و دعواهای داخلی انتشار نامه از سوی مجمع عدالتخواه شیراز ضربه دیگری بود .

باید دوباره بگویم سوال و مطالبه از رهبری ایرادی ندارد اما بهترین عمل دو ویژگی دارد

"بهترین عمل در بهترین مکان در بهترین زمان"

اینکه تشکل دانشجویی بهترین مکانی برای طرح سوال و مطالبه است بر هیچ کسی پوشیده نیست ، اما اینکه مناسب ترین زمان چه وقت است جای تامل دارد!

دوستان در مجمع عدالتخواه شیراز جدای از محتوای نامه و ادبیات که جای نقد دارد با انتشار این نامه در بدترین زمان ( بی ظرفیتی جماعت حزب الله و حواشی ها و جدل ها ) فرصت طرح مطالبه صحیح را سوزاندند و بار دیگر در معرض فشارها و اتهامات قرار گرفتند!

پنجم:

سومین ضربه ای که دوستان عدالتخواه می توانند وارد کنند، صف بندی حول این دو نامه است!!

سومین ضربه این هست که تمام تکالیف رها شود و هنوز بر سر تقدم عدالت و ولایت دعوا باشد و فرصت ها و زمان ها و انرژی ها به هدر رود و لجبازی ها و...

این سومین ضربه و بدترین ضربه است.